چقر دلم تمام شدن می خواهد ...
از آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سر خط ...
و آن گاه دیکته تمام شود !
و من دیگر آغاز نشوم ...
دلم گرفته ...
از همه بی تفاوتی ها ...
از همه بی اعتمادی ها ...
کاش معلمی بود و انشایی می خواست ...
روز گار خود را چگونه می گذرانید؟؟؟
دلم
رمان عاشقانه ای می خواهد
که تو ان پسرک بالا بلند
سینه سپر باشی
و من دخترکی سر به هوا
که با تمام سر به هوا بودن هایش
به راه آورد تو و دلت را ...
نظرات شما عزیزان: